- فک کنم گند زدم...
+ چطور؟!
- به دوستم گفتم اگه میخوای با من بیای همه جا باید رفتارتو درست کنی! فک کنم ناراحت شد...
+ خیلی صمیمی اید؟!
- آره خوب :(
+ اگه دوست صمیمیته همونجور که اومده تو زندگیت قبولش کن....
[سکوت......]
آدما عوض میشن...
همیشه به همه گفتم شاد باشید،
همیشه گفتم اعتقاد غلط بهتر از بی اعتقادی و بی بندوباریه،
همیشه فکر میکردم که نمیشه به هیچی فکر نکرد، نمیشه ذهن خالی باشه!
حالا منم و یه ذهن خالی، یه صورت افسرده و یه روح بی اعتقاد....
یه حسی دارم مثه حس تنهایی بعد از شلوغی :]
امروز عیده، همه یه جورایی خوشحالن ... حداقل تو خونه ما که اینجوریه! خودمم سعی میکنم خوب باشم ، صورتمو اصلاح کردم .... از دور همه چی عالی به نظر میرسه ، با اون فرق از بغل بچه مثبت گون!
اما تو اتاقم اوضاع یه جور دیگس. همه چی نامرتبه مثه اینکه یه نارنجک رو گل وسط قالی منفجر شده باشه... جای خوابم رو به زمین منتقل کردم کلن! میخوابم، صدای لپتاپ بلنده، یکی داره داد میزنه! داره حنجرشو جر میده ... برام مهم نیس چی میگه فقط کمکم میکنه که زمان بگذره ! ولی داد زدنشو دوس دارم بهم آرامش میده ...
بقیه بیرون از اتاق هنز شاد و خوشحالن... عاخه عیده!
حالا منم و قالی زیبام و یه بالشت و مردی که هنوز داره داد میزنه و با صدای خش خشی گیتارش بهم آرامش میده !